مجمع ستايشگران حریم ولايت

ساخت وبلاگ
«در اواخر قرن چهارم که فاطمیان بر مصر دست یافتند و حکومتی مقتدر را پی افکندند و صیت و شهرت آنان به دیگر کشورهای اسلامی رسید و در شرق ایران طرفدارانی پیدا کردند شاعران پارسی‌گوی آن سامان به مدح اهل‌بیت زبان گشودند، که نمونۀ برجستۀ آنان ناصرخسرو است.» (محمدزاده، 1389، ص. 139)شاعر:ناصرخسروقصیدهٔ شمارهٔ ۲۳۷ موضوع:پیامبر و اهل بیت(علیهم السلام)وزن عروضی:فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن..................................گر خرد را بر سر هشیار خویش افسر کنیسخت زود از چرخ گردان، ای پسر، سر بر کنیدیگرت گشته است حال تن ز گشت روزگارهمچو حال تن سزد گر حال جان دیگر کنیپیش ازان تا این مزور منظرت ویران شودجهد کن تا بر فلک زین به یکی منظر کنیعلم را بنیاد او کن مر علم را بام اواز بر و پرهیز شاید گر مرو را در کنیدر چو این منظر چو بگزاری فریضهٔ کردگاربهتر آن باشد که مدح آل پیغمبر کنیننگ داری زانکه همچون جاهلان نوک قلمبر مدیح شاه یا میری قلم را تر کنیگر به سر بر خاک خواهی کرد ناچار، ای پسرآن به آید کان زخاکی هرچه نیکوتر کنیبر سرت بویا چو مشک و عنبر سارا شودگر تو خاکستر به نام آل او بر سر کنیهم مقصر باشی ای دل گر به مدح مصطفیمعنی از گوهر طرازی لفظش از شکر کنیجز به مدح آل پیغمبر سخن مگشای هیچگر همی خواهی که گوش ناصبی را کر کنیای پسر، پیغمبری را تاج کی باشد شگفتگر تو بر سر روز محشر ماه را افسر کنی؟گر تو با اقبال و مدحش بنگری اندر جحیمپر سلاسل قعر او را باغ پر عرعر کنیدر جهان دین میان خلق تا محشر همیکار این اجرام و فعل گنبد اخضر کنیگر به راه این جهان خورشیدمان رهبر شده‌استسوی یزدان مان همی مر عقل را رهبر کنینیست نیک اختر کسی که‌ش چرخ نیک‌اختر کندبلکه نیک اختر شود هر که‌ش تو نیک اختر کنیهر که او فضل تو را مجمع ستايشگران حریم ولايت ...
ما را در سایت مجمع ستايشگران حریم ولايت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amoozeshmaddahia بازدید : 98 تاريخ : سه شنبه 29 آذر 1401 ساعت: 5:54

خوشم که دیدۀ ما را پر آب می‌بینیمگو که پای دو چشمم سراب می‌بینیتو اشک می‌دهی و من، از این هراسم کهدوباره مستحقم بر عذاب می‌بینیفراری‌ام ز خودم گوشه‌ای پناهم دهاگرچه حال دلم را خراب می‌بینیصفات بنده ندارم که مضطرب هستمچقدر در دل من اضطراب می‌بینیتویی که نیمه شب از بسترم کنی بیداراگرچه سخت مرا غرق خواب می‌بینیبه حُبّ فاطمه نورانی‌ام کنی وقتیدوباره قلب مرا در حجاب می‌بینیقسم به حیدرکرار خاکم از نجف استمرا چو خاک رهِ بوتراب می‌بینیبه احترام سحرهای کربلا العفویقین دعای مرا مستجاب می‌بینیگناهکارم و دانم به اعتبار حسینگناههای مرا هم ثواب می‌بینیشنیده‌ام که به احسان گریه بر اربابکتاب جرم مرا بی حساب می‌بینیتو خواستی که دلم یاد شاه عطشان کردهمان که بین دوتا نهر آب می‌بینیبه شیرخوار عطش دیدۀ حسین قسمهمیشه گریۀ ما بر رباب می‌بینی(خوانده شده توسط حاج منصور ارضی)موضوعات مرتبط: مناجات با خداوندبرچسب‌ها: شعرمناجات , حاج منصورارضی , مناجات با خدا , آموزش مداحی مجمع ستايشگران حریم ولايت ...
ما را در سایت مجمع ستايشگران حریم ولايت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amoozeshmaddahia بازدید : 113 تاريخ : يکشنبه 13 آذر 1401 ساعت: 7:09

موجیم و پرخروش و روان ایستاده ایمباغیم و روبه روی خزان ایستاده ایمیک عمر در مقابل طوفان فتنه هاچون کوه با تمام توان ایستاده ایمغافل نمی شویم دمی از دسیسه هاما مثل تیر پشتِ کمان ایستاده ایمبار نهال و نخل کهنسال ما یکی استبا ریشه ایم و پیر و جوان ایستاده ایمدر ما شکوه نعره ی الله اکبر استمثل مناره های اذان ایستاده ایمهمواره زنده ایم و دمادم تپنده ایمباور مکن که از ضربان ایستاده ایمگفتند با گذشت زمان خسته می شویدماروی شانه های زمان ایستاده ایمدشمن به نیش و دوست به زخم زبان زندبا هر چه نیش و زخم زبان ، ایستاده ایمدشمن خیال خواری ما را به گور بردتا مرگ پای عزتمان ایستاده ایمگاهی همین گذشتن ما ایستادگی استوقتی گذشته ایم ز جان ایستاده ایمگاهی خروش و گاه سکوت است رزم مایعنی که آشکار و نهان ایستاده ایمما عاقبت به چشمه ی خورشید می رسیمهر لحظه هر کجای جهان ایستاده ایم#هادی_ملک_پورموضوعات مرتبط: شعرشهید ، شهدای مدافع حرم ، د فاع مقدس ، انقلاب اسلامی مجمع ستايشگران حریم ولايت ...
ما را در سایت مجمع ستايشگران حریم ولايت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amoozeshmaddahia بازدید : 112 تاريخ : يکشنبه 13 آذر 1401 ساعت: 7:09

بهار دل دوستدار علیهمیشه پر است از نگار علیدلم زو نگار است و علم اسپرمچنین واجب آید بهار علیبچن هین گل، ای شیعت و خسته کندل ناصبی را به خار علیاز امت سزای بزرگی و فخرکسی نیست جز دوستدار علیازیرا کز ابلیس ایمن شده استدل شیعت اندر حصار علیعلی از تبار رسول است و نیستمگر شیعت حق تبار علیبه صد سال اگر مدح گوید کسینگوید یکی از هزار علیبه مردی و علم و به زهد و سخابنازم بدین هر چهار علیازیرا که پشتم ز منت به شکرگران است در زیر بار علیشعار و دثارم ز دین است و علمهم این بد شعار و دثار علیتو ای ناصبی خامشی ایرا که تونه‌ای آگه از پود و تار علیمحل علی گر بدانی همیبیندیشی از کار و بار علیمکن خویشتن مار بر من که نیستتو را طاقت زهر مار علیبه بی‌دانشی هر خسی را همیچرا آری اندر شمار علی؟علی شیر نر بود لیکن نبودمگر حربگه مرغزار علینبودی در این سهمگن مرغزارمگر عمرو و عنتر شکار علییکی اژدها بود در چنگ شیربه دست علی ذوالفقار علیسه لشکر شکن بود با ذوالفقاریمین علی با یسار علیسران را درافگند سر زیر پایسر تیغ جوشن گذار علینبود از همه خلق جز جبرئیلبه حرب حنین نیزه‌دار علیبه روز هزاهز یکی کوه بودشکیبا، دل بردبار علیچو روباه شد شیر جنگی چو دیدقوی خنجر شیرخوار علیهمی رشک برد از زن خویش مردگه حملهٔ مردوار علیگر از غارت دیو ترسی همیدرآمدت باید به غار علیبه غار علی در نشد کس مگربه دستوری کاردار علیز علم است غار علی، سنگ نیستنشاید به سنگ افتخار علینبینی به غار اندرون یکسرهسرای و ضیاع و عقار علینبارد مگر ز ابر تاویل قطربر اشجار و بر کشت زار علینبود اختیار علی سیم و زرکه دین بود و علم و اختیار علیشریعت کجا یافت نصرت مگرز بازوی خنجر گزار علی؟ز کفار مکه نبود ایچ کسبه دل ناشده سوکوار علیسر از خس برون کرد نارست هی مجمع ستايشگران حریم ولايت ...
ما را در سایت مجمع ستايشگران حریم ولايت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amoozeshmaddahia بازدید : 98 تاريخ : يکشنبه 13 آذر 1401 ساعت: 7:09